ساعت ها منتظر بود...دل نگران و خسته...آن روز به عنوان مدیر خبرگزاری فارس استان خوزستان برای پوشش خبری حضور رییس جمهور و وزیر نفت در باشگاه گلستان آبادان حضور پیدا کرده بودم!
در مسیر ورود به محل مراسم چشمم به او خورد...
مادری با چادر سیاه وبا چهره ای خسته از سختی های زندگی...
مراسم پایان یافت...
احمدی نژاد رییس جمهور وقت بلافاصله از محل مراسم خارج شد و سوار خوردروی خود شد در استانه خروج از باشگاه گلستان بود که آن مادر آبادانی جلوی خودرویش را گرفت و اصرار میکرد که بایستی رییس جمهور را ببینم...
محافظان با خواهش و تمنا تلاش کردند وی را از جلوی خودروی رییس جمهور دور کنند اما اصرارش جواب داد. احمدی نژاد برای بررسی مشکل آن مادر پیاده شد...مادر آبادانی با رییس جمهور درد دل کرد و از بیکاری و نداری خود وفرزندانش گفت وتنها مطالبه اش اشتغال یکی از فرزندانش بود.
رییس جمهور وزیر نفت وقت(رستم قاسمی) را احضار کرد که فورا مشکل بیماری فرزند این مادر پیگیری و حل شود.
وزیر قول داد که فورا به موضوع رسیدگی و آن را حل خواهد کرد و از آن خانم خواست فردا در دفترش در وزارتخانه حاضر شوند.
اما مادر آبادانی خسته از مشکلات روزگار فریاد میزد:آقای رییس جمهور وزیر دروغ می گوید مشکل من را ح-ل نخواهد کرد من از این وعده ها زیاد شنیدم مطمئنم از اینجا بروید دیگر انها را نمیشه دید!
وزیر نفت خطاب به وی گفت :مادرم من رستم قاسمی هستم اهل دروغ و... نیستم!
مادر آبادانی روز بعد به وزارت نفت رفت اما نگهبان های وزارتخانه مانع ورود مادر آبادانی شدند و اصرار و تکرار وعده وزیر به انها نیز مشکل ورودش را حل نکرد...
تا اینکه به شکل اتفاقی یکی از مراجعه کنندگان ادرس محل کار همسر وزیر را به آن مادر ابادانی داد تا شاید از آن طریق به رستم قاسمی برسد...
ساعتی بعد مادر آبادانی با هزار زحمت در بیمارستان نفت تهران توانست همسر وزیر را ملاقات کند و داستان ماوقع را برای وی بازگو کند...
با تماس همسر به آقای وزیر رستم قاسمی به شدت ناراحت می شود که چرا نگهبانان اجازه ورود ندادند و بلافاصله علاوه بر اینکه به یکی از شرکت های معتبر زیر مجموعه ی وزارت نفت دستور جذب فرزند آن مادر را داد دستور پذیرایی و اقامت و تامین هزینه برگشت به آبادان این زن را نیز صادر کرد......
نگارنده در چند جلسه افتخار مجالست و صحبت با (رستم قاسمی) چه در دورانی که معاون اقتصادی سپاه قدس بود و چه در دوران صدارت وزارت راه و شهر سازی را داشت.
رستم قاسمی با رگه های خوش مشربی مردمان جنوب حقیقتا فردی مملو از مکارم اخلاق,انسانیت,مردمی و با پشتکار وصف ناپذیر بود...
وی به حق مدیری در طراز انقلاب اسلامی بود .
تخریب های ناجوانمردانه روزهای اخر دوران مسئولیتشدر وزارت راه و حتی حیاتش در این دنیا که با پخش عکس خصوصی او با همسرش همراه بود انصافا پاداش مردی با آن خصوصیات وصف ناپذیردر اخلاق و انسانیت نبود...
او ناباورانه در اوج خدمت صادقانه پر کشید و درسی تاریخی به همه ما داد که:«پست ها و مقام ها هیچ گاه ماندگار نخواهد ماند و تنها انسانیت و توشه عمل ما در این دنیا و آخرت باقی خواهد ماند.»
اما آیا به راستی ما با وجود وسوسه ی جاه طلبی و زرق و برق های دنیا , از این رفتن های ناگهانی «رستم ها» درس عبرت می گیریم؟!...
عارف دورقی /ایفا